Thursday, February 26, 2015

مرحوم عمو تقی خرش را نو میکند!


مرحوم عموتقی خرش را نو میکند
با دیدن عکسی که پسرعمو زاده  حبیب علیزاده از الاغی ( که در کنار دیوار خرابه ای  در ده بسته شده بود) ناخود آگاه یاد داستان مرحوم عمو تقی افتادم که خرش را فروخته و خر جدیدی میخرد. به احتمال زیاد اولین بار آنرا از پسرعمو  پرویز پدر آقا حبیب شنیدم (دو تا از عمه زاده ها هم بعدا آنرا تائید  میکردند) که همینرا در فیسبوک بیدهند  نوشتم  بعدش خانم زهرا خادمی نوشت ماجرا را از پدرش شنیده و لذت برده و در خواست کرد برای دیگران بنویسم. اما قبل از ان لازم است مقدمه ای بگویم .
مسن ترها یادشان هست که قدیمها در تابستان هرسال یکی دوبار گروهی کولی ("غربتی"*) میامدندبه ده ما بیدهندو معمولا پشت باغ مرحوم عمو شیخ محمد (قیومی) جلوی زیارت -شازده سلیمان -خیمه و خرگاهشان را پهن میکردند. در بساطشان میوه و بسیاری مایحتاج زندگی بود که در مقابل گندم و ارد سیب زمینی و گاهی پول باهالی میفروختند.

همراهشان معمولا تعدادی الاغ و کره الاغ "ترگل ورگل" و ظاهرا جوان هم بود که گاهی آنها را با وهندی هایی که خرشان پیر شده بود معامله میکردند و بابت ان "سر میگرفتند". درست مثل اینکه امروزیها رنوی قدیمی شان را با یک پراید مدل بالاتر تاخت میزنند.

مرحوم عمو تقی یکبار تصمیم میگیرد خر پیرش را به غربتی ها بفروشد(پسر عمو پرویز  ماجرا را  دقیق تر کرد که*** : خر عمو خیلی دغل بوده و پیرمرد را اذیت میکرده باین خاطر خر  را فروخته نه بخاطر پیر شدن خر) . بعد از فروش خر و در طول سال در میابد که حتی اگر تمام پاییز و زمستان را  هم در تهران پیش بچه ها برود باز در بهار و تابستان در ده بدون خر "بارش بار نیست". سال بعد که کولیها میایند تصمیم میگیرد یک الاغ بخرد. یک غربتی فروشنده هم یک الاغ بسیار خوشگل را جلو میآورد عموهم که امتحان میکند و میبیند خوب سواری میدهد خوشش میآیدحیوان را میخرد و کولیها هم فردا بساطشان را جمع میکنند و از بیدهند میروند.
فردای آنروز (بقول پسر عمو پرویز در همان روز )که عموخر را به دشت میبرد*** در راه بازگشت بخانه با کمال تعجب متوجه میشود که حیوان درست مثل خر قبلی خودش تمام " جیک و پوک" راه را تا خانه بلد است. بلاخره با کمک پسرش و سایر اهل خانه متوجه میشوند که سر و دم الاغ پیر خودش را حنا بسته و درست حسابی آنرا رنگ کرده و گویا برای آنروز هم یک چیز محرک بحیوان خورانده بودند و آنرا جای یک الاغ نوجوان و "تر و فرز" به عمو انداخته اند .
---------------------------------------------


  • Zahra Khademii mamnoon aghaye vehendi.tu poste badi montazere shenidane edame dastan hastim

  • Zahra Khademii Eyni A Vehendi mer30 aghaye vehendi baes shodid dastanesho jooya besham az pedaram... Besyar jaleb bood  ey kash tarifesh konid baraye digaran.

  • Rouhollah Rouhi kholaseh asli rangofti keh an marhom khar pirash ra avard be anha gft yk kha khob bdhid yaroo goft khary midaham keh khar khodat ra yad kony tokhod bfahm????

دایی جان نمیدانم مثل "خری بدم که خر خودتو یاد کنی " از همین ماجرا آمده یا نه اما فکر نمیکنم چنین باشد احتمالا داستانی قدیمی تراست.

  • Rouhollah Rouhi amma agar drst bashad hala behtar sedgh mikonad keh khary be shama dadeh and keh khahay khodtan ra be khoby va ba arzeshi yad konid??????
  • ***
  • Parviz Alizadeh Bidhendi kamelan sahih ast khare khodash khe khar daghli boud ba araish kamel ba paha wa domi hana gozashte wa cheshmany wasmeh keshide pas az gozashte jek sal ba ghimat jek sad tuman balatar az frush anra mikharad . khily khoshhal be tarafe manzel miromad hes mikonan ke khare ramist wa khodash manzel ra ham mishenasad. shabhengame khab afkare mokhtlalfi az nazarsh migzarh vali nemitonh bavar konh sobh hiate karshenasi tashkil vaghti khob deghat mikonand motewajh mishawand ke ghorbati kare khod ra karde.sobhe aval waght khar ra jelo kardh be soye ziarat ke ashon bouashin bar aharn wali motasfane ghorbatiha nebende.

  • Eyni A Vehendi ممنون پسر عمو پرویز شما ماجرا را دست اول بیان کردید وقتی خواندم کلی از تصور حالت مرحوم عمو که میرفته خر را پس بدهد و "بابای غربتی را بر هاره " = (پدر غربتی یه را در بیاره) حال کردم . یاد عمو تقی بخیر که خیلی آدم بی شیله پیله و مهربانی بود

*
  • \عفت قیومی عینی جان معروف به غربتی بودند وقتی میامدند مردم ده درهای خونه هاشون را
  • می بستند و وسایل دم دستشونو پنهان می کردند چون معتقد بودند غربتی ها دزدند و ما بچه هارو خیلی از اونها می ترسوندند به طوریکه با بچه های اونها بازی نمی کردیم

No comments:

Post a Comment