Thursday, February 26, 2015

یادی از شاگرددشوفرهای قدیم


یاد شاگرد رانندههای اتوبوس واحد

همدوره های من یادشان می اید که  در دهه های ١٣٣٠ تا ١٣٣٥٠  آواز فروشندگان  دوره گرد و تنوع صدا و آهنگ آنها   از سرقفلی های محلات تهران بشمار میرفت.  اما در همین دوران  شاگرد راننده های اتوبوسهای خطوط واحد اتوبوسرانی تهران نیز ویژهگی های خود را داشتند. اگر در میان فروشندگان دوره گرد افراد و لهجه های شهرستانی فراوان بود اما در بین شاگرد راننده ها و رانده های اتوبوسهای واحد تک و توک ممکن بود  به لهجه ای غیرتهرانی بر بخوری. گویا که این  شغلها هم در کنار طبق کشی و بنگاه شادمانی پشت قباله بچه های تهران انداخته باشند .

هرکدام از شاگرد راننده های واحد با صدا و در دستگاه موسیقیایی خاصی نام ایستگاه را صدا میکردند. مثلا در اتوبوسهای دوطبقه جاده قدیم شمیران (شریعتی فعلی ) همینکه کمی از پیچ شمیران بالاتر میرفتی شاگرد شوفر قبل از رسیدن به هر ایستگاه  داد میزد "نییسسست, نبووود " و بعد نام ایستگاه ها که "حقوقی " , باغ صبا "  , 'کلانتری سوار" , "بیسیم نجف اباد " , "قصر" وووووو باشند را صدا میکرد تا اگر مسافری برای پیاده شدن نبود به راننده ندا بدهد "برو" . راننده هم در اینصورت  گاز را شل نمیکرد .مگر اینکه نزدیک ایستگاه متوجه دست تکان دادن پیادگانی که منتظر اتوبوس بودند میشد. صدای زنگ "نیست -نبود -برو " ی هر شاگرد رانده ای با دیگری فرق میکرد .در اتوبوس های یک طبقه  خط  راه آهن- نواب - مجسمه (انقلاب )  ما ها بیش از ده نوع آهنگ و صدای شاگردها را تقلید میکردیم . نام ایستگاه ها "مرتضوی " ," وثوق -یا سپه غربی "  , "هاشمی ", "دامپزشگی " , "شاه =جمهوری فعلی  "  الی آخر که البته همراه میشد با آهنگ نییست  نببووووو د " در دستگاههای مختلف

اما ویژگی دیگر شغل شاگرد راندگی که خیلی هم "موند" داشت  یک کتی و یک- پایی   ایستادن  بر رکاب اتوبوس در حال حرکت بود مخصوصا رکاب درب جلو. از انهم ژستی تر آنبود که شاگرد راننده در حالیکه پای چپش  روی رکاب جلو بود نزدیک ایستگاه پای راستش را در بیرون اتوبوس در حال حرکت در هوا تاب میداد. البته اگر شاگرد راننده جوان و اهل حال و چند دختر دبیرستانی هم در صف منتظران اتوبوس بودند معمولا  یک حرکت آکروباتیک دیکر هم به این آنتیکها  اضافه میشد. باینترتیب که قبل از توقف اتوبوس شاگرد راننده از اتوبوس در حال حرکت به پایین میپرد و با نظم خاصی پاهایش را با قدمهای تند و ریز طوری روی  زمین تنظیم میکرد که درست لحظه ایستادن اتوبوس به  مقابل درب عقب رسیده باشد و با کف دستش ضربه ای به در میزد و  راننده هم در را باز میکرد (صدا چس س س س  درها و ترمز های بادی اتوبوس ها خودش برای ما بچه ها مرجع تقلید صدا بود) . همینکه در باز میشد شاگرد شوفر یکی یکی بلیتها را از دست منتظران صف میگرفت و پاره میکرد و گاهگاهی هم مسافران را ارشاد میکرد که بروند جلو تا بقیه هم سوار شوند
گاه گداری کمک راننده میرفت توی خط معلم اخلاق شدن و همانطور که  بلیتها را پاره میکرد به مردها  توصیه میکرد که سعی کنند اولویت را به خانمها بدهند و آنها را جای خواهر و مادر خود فرض کنند. بعضی پسرها معتقد بودند  “موند دخترها” نمیتوانست در این فراخوان مردانگی شاگرد شوفر بی تاثیر باشد (حداقل در شدت  و حرارت بیان ان)  اله و اعلم. 

No comments:

Post a Comment